سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 9197
تعداد بازدید امروز: 0
تعداد بازدید دیروز: 1
  • درباره من


  • خط خطی های من
    مریم
  • لوگوی من


  • مشاهده اوقات شرعی


  • وضعیت من در یاهو


  • یــــاهـو
  • اشتراک در وبلاگ


  •  
    خط خطی های من
    [ و به فرزند خود حسن ( ع ) فرمود : ] پسرکم چهار چیز از من بیاد دار ، و چهار دیگر به خاطر سپار که چند که بدان کار کنى از کرده خود زیان نبرى : گرانمایه‏ترین بى‏نیازى خرد است ، و بزرگترین درویشى بیخردى است و ترسناکترین تنهایى خودپسندى است و گرامیترین حسب خوى نیکوست . پسرکم از دوستى نادان بپرهیز ، چه او خواهد که تو را سود رساند لیکن دچار زیانت گرداند ، و از دوستى بخیل بپرهیز ، چه او آنچه را سخت بدان نیازمندى از تو دریغ دارد ، و از دوستى تبهکار بپرهیز که به اندک بهایت بفروشد ، و از دوستى دروغگو بپرهیز که او سراب را ماند ، دور را به تو نزدیک و نزدیک را به تو دور نمایاند . [نهج البلاغه]
  • پلاکم جا مانده نویسنده: مریم پنج شنبه 87/1/1 ساعت 11:47 ع
  • رقص باد در هوا و چرخش رمل ها
    شرهانی و آغاز یک سفر
    قتلگاه و معراجی پر رمز و راز
    شلاق طوفان شن بر صورت و طعم شوری رمل ها بر دهان
    شرهانی و سکوتی پر ازدحام
    شرهانی و صدای برش ابر در عروج عاشقان
    شرهانی و آواز رقص نور در چرخش رمل های سرگردان
    شرهانی و آغازی بر پایان
    طعم شوری رمل و رنگ خون بر آغاز تولدی مجدد
    شرهانی و من و نگاهی سرگردان، بر بیکرانه های ایثار، به دنبال رد پای ((تو))، بر پروازِ بر ابرها
    ای همیشه ماندگار
    ای شهید.

    ======================================
    خاطره ی آغاز و حضور در شرهانی و رقص باد و چرخش رمل و طعم مدفون شدن زیر شن ها رو هرگز از یاد نخواهم برد.
    در شلاق رمل که به افق نگاه می کردی، یک دسته قاصدک رو میدیدی که رقص کنان به عروج در آمده و با خنکای نسیم بهشتی بال پرواز گشوده و کمی که چشم ها رو میبستی، کروبیان رو میدیدی که به پیشواز بهشتیان بال گشوده اند.
    بهشتیانی با طعم کربلای هویزه. با عطر شاهدان شلمچه و با نسیم پرواز چزابه.
    هرگز فراموشت نمیکنم شرهانی، چرا که تو آغازی بر پایانم گشته و مرا و دلم را در سرزمین های موعود به غنیمت گرفتی. و من ، خود پیکری بودم با بازگشتی با حضوری شرمگینانه.
    یاران ، قدم رنجه نموده و بر مزار این دل خونبار که خود را برگردانده و پلاکش را جا گذارده ، نرم و آهسته آمده تا، پاره پاره های حضورم را جلا نهید.
    آااااای زمینیان، قدری نرم تر.......
    قدم بر خاک خفتگان تا ابد بیدار و هنوز ناپیدای سرزمین های جنوبی گذارده اید، همان افلاکیان و قدسی پیکران خفته در تمامی خاک های متبرک ، از کربلای ایران ، از طلائیه و تمامی مشهدان شاهد ،تا شلمچه و اروند و تا تمامی سرزمین های خفتگان بیدار.
    پس قدری آهسته تر..........   


  • نظرات دیگران ( )
  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ